دل نوشته

ساخت وبلاگ

مست بودن رو تجربه کردم همین  حالتی که حالا دارم . کمی غم کمی احساس رخوت .  نه مثل شما پر هیاهو و پر جنب و جوش . بیشتر  علاقه مندم به خوابیدن و خواب دیدن . اما نکته ایی که از سر عبور نمیکند این است که  هرگز  درک نکردم که چرا باید این قدر سختی بکشم بخاطر  چیزی که خودم به وجود اوردم . این دولت برای من هرگز دولت درستی نبود .  و همواره در پی منویاتی بود که حتی خود نیز از ان سود نمیبرد . من در پی فهمیدن این هستم که چرا بعد از حدود بیست چند سال کار کردن هنوز باید  برای  لقمه نانی بدوم که برای من یک لقمه نان دیگر بیاورد . در حالی که  میبینم کسانی را که آهنگ پیشوازشان  صدای رهبریست  و در شب هایشان آغوشی برای  روسپی ها باز است . اشکالی به این کار نمیبینم . تو چه در آغوش یک روسپی باشی یا در آغوش همسرت   به هر حال یک انسانی  اما این قسمت را نمیفهمم که چطور شد که با این حجم از آزادی  که برای خود متصور هستی  آهنگ پیشوازت را باید صدای کسی انتخاب کنی که حتی با او منافاتی نداری .  متوجه میشوم که تو نیز به انهایی وصل هستی که  به انها میگویند از ما بهتران . همان ها که سعی میکنند  به من نفت بفروشند تا در سهام مجازیشان شرکت کنم  که برای سود بردن اندک . خود را نیز بفروشم . تو از آن قماشی که من اگر به انها متصل شوم  زیر دنده های  حجیم شما خرد خواهم شد . میدانی که مستی و راستی با هم در یک وجه قرار گرفته اند .

تو مست باش  تا حقیقت در چشمه جاری زبانت  حرکت کند .

 و شراب ناب  این مایه حقیقت است که حرامش میکنی چون میدانی اگر زبانم باز شود چه فجایعی که ناگفته مانده تاکنون را خواهم گفت .

روزگار غریبیست .

بگذریم

 |+|نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۹ساعت 22:30&  توسط جاد  | 

مقالات...
ما را در سایت مقالات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kalinnaa بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1399 ساعت: 9:26